- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیدم ملک و مال جهان را، ندیدنی است دامن بود گلی که ازین خار چیدنی است
2 پوشیدنیست چشم ز هر کار این جهان الا تهیه سفر خود که دیدنی است
3 شاخ قدت خمیده ز بار شکستگی زین شاخ مرغ روح تو آخر پریدنی است
4 دامن فشاندنیست ز هر چیز در جهان جز پای آرزو که به دامن کشیدنی است
5 اسباب زندگی، همه باب فرامشی است مرگست مرگ، آنچه به خاطر رسیدنی است
6 نبود بجز فروختنی در دکان عشق جز جنگ آن نگار که بر خود خریدنی است
7 نسبت درست کرده به لعل پرآب او در تشنگی عقیق، از آن رو مکیدنی است
8 میدانم از رسایی اخلاص خویشتن گر نام من بخاطر یاران رسیدنی است
9 باشد ز شوق خدمت یاران قدردان گر در جهان کلام تو واعظ دویدنی است