-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل سرخ دیدم شدم زعفرانی یکی لعل دیدم شدم زر کانی
2 دلم چون ستاره شبی در نظاره به هر برج میشد به چرخ معانی
3 چو در برج عشاق پا درنهاد او سری کرد ماهی ز افلاک جانی
4 چو آن مه برآمد به چشمش درآمد زمین درنگنجد از آن آسمانی
5 دلم پاره پاره بشد عشق باره که هر پاره من دهد زو نشانی
6 چو از بامداد او سلامی بداد او مرا از سلامش ابد شد جوانی
7 چو بر روی من دید آثار مجنون ز رحمت بیامد بر من نهانی
8 بگفت ای فلانی چرا تو چنانی چنین من از آنم که تو آن چنانی
9 چه سرها که داند چه درها فشاند چه ملکی که راند کسی کش بخوانی
10 چه ماه و چه گردون چه برج و چه هامون همه رمز آنست دریاب ار آنی
11 اگر شرح خواهی ببین شمس تبریز چو او را ببینی تو او را بدانی