-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد گذشت باز تا شب بر من بیچاره چون خواهد گذشت
2 گفتیم جان در میان کن، زو ببر دل، چون برم کو میان جان شبی صد ره فزون خواهد گذشت
3 امشب، ای جان کهن، بیرون گذر بیگانه وار کاشنای دیگرم در دل درون خواهد گذشت
4 آن عقوبت ها که در روز قیامت گفته اند اندرین شبهای غم بر من کنون خواهد گذشت
5 جام خود باری به یک جرعه نگون کن بر سرم کاش روزی چون همه عمرم نگون خواهد گذشت
6 جور می کن تا به صد جان می کشم کز آسمان هر چه آید بر سر خاک زبون خواهد گذشت
7 راز خون آلود خود، ای دل، مده دامن برون کاین ورق خام است و حرف از وی برون خواهد گذشت
8 دیده دل را در بلا افگند و خواهی دید فاش در میان دیده و دل موج خون خواهد گذشت
9 خسروا، گر عاشقی می سوزد و لب مگشا، ازانک دود این روزن ز چرخ آبگون خواهد گذشت