دیدم از دور بتی کاکلکش از خواجوی کرمانی غزل 584

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

دیدم از دور بتی کاکلکش مشکینک

1 دیدم از دور بتی کاکلکش مشکینک دهنش تنگک و چون تنگ شکر شیرینک

2 لبک لعل روان‌پرورکش جان‌بخشک سرک زلفک عنبرشکنش مشکینک

3 در سخن لعلک دُرپوشک او دُرپاشک بر سمن سنبل پرچینک او پرچینک

4 چشمکش همچو دل ریشک من بیمارک دستکان کرده به خون دلکم رنگینک

5 هست مرجان مرا قوت ز مرجانک او ای دریغا که نبودی دلکش سنگینک

6 نرگسش مستک و عاشق‌کشک و خونخوارک سنبلش پستک و شوریدگک و پرچینک

7 زلفکش دلکشک و غمزگکش دلدوزک بَرَکَش نازکک و ساعدکش سیمینک

8 گفتمش در غم عشقت دل خواجو خون شد بیش از این چند بگو صبر کند مسکینک

9 رفت در خنده و شیرین‌لبک از هم بگشود گفت داروی دل و مرهم جانش اینک

عکس نوشته
کامنت
comment