1 گفتم میان گشائی، گفتا که هیچ نایم زد دست بر کمربند، بگسست او پرنداخ
1 بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
2 خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
1 درم در کف تو بنزع اندرست شهادت از آن دارد اندر دهن