با دل گفتم از جلال الدین محمد مولوی غزل 2760

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

با دل گفتم چرا چنینی

1 با دل گفتم چرا چنینی تا چند به عشق همنشینی

2 دل گفت چرا تو هم نیایی تا لذت عشق را ببینی

3 گر آب حیات را بدانی جز آتش عشق کی گزینی

4 ای گشته چو باد از لطافت پرباد شده چو ساتگینی

5 چون آب تو جان نقش‌هایی چون آینه حسن را امینی

6 هر جان خسیس کان ندارد می‌پندارد که تو همینی

7 ای آنک تو جان آسمانی هر چند به صورت از زمینی

8 ای خرد شکسته همچو سرمه تو سرمه دیده یقینی

9 ای لعل تو از کدام کانی در حلقه درآ که خوش نگینی

10 ای از تو خجل هزار رحمت آن دم که چو تیغ پر ز کینی

11 شمس تبریز صورتت خوش و اندر معنی چه خوش معینی

عکس نوشته
کامنت
comment