گفتمش روی تو جانا از شاه نعمت‌الله ولی غزل 230

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

گفتمش روی تو جانا قمر است

1 گفتمش روی تو جانا قمر است گفت بالله ز قمر خوبتر است

2 گفتمش زلف تو آشفته چراست گفت سرگشتهٔ دور قمر است

3 گفتمش نوش لبت چیست بگو گفت پالودهٔ قند و شکر است

4 گفتمش چشم خوشت برد دلم گفت هشدار که جان در خطر است

5 گفتمش قد تو سرویست بلند گفت آن نسبت کوته نظر است

6 گفتمش از تو که دارد خبری گفت آن کس که ز خود بی خبر است

7 گفتمش عمر منی زود مرو گفت عمرست از آن در گذر است

8 گفتمش جان به فدای تو کنم گفت از اینها بر ما مختصر است

9 گفتمش سید ما بندهٔ تو است گفت آری به جهان این ثمر است

عکس نوشته
کامنت
comment