نفی خوبان کردم از خاطر از اهلی شیرازی غزل 753

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاطرند

1 نفی خوبان کردم از خاطر که بار خاطرند تا زخود غایب شدم دیدم که در دل حاضرند

2 از فریب مردم چشم بتان ایمن مباش کاین سیه دل مردمان هم کافر و هم ساحرند

3 جز سر تسلیم در پای بتان نتوان نهاد چون بکشتن حاکم و برزنده کردن قادرند

4 صبر بی شیرین لبان تلخ است اما چاره نیست دردمندان بلا خواهی نخواهی صابرند

5 پیش ما نادیده زاهد وصف حورعین مکن گرچه پنهانند از چشم تو بر ما ظاهرند

6 اهلی از هجر پری رویان نشاید ناله کرد هر کجا هستند بر حال دل ما ناظرند

7 نبست زخم دل از بهر دلخوشی اهلی ز روی غیر، در دل بهم فراز آورد

عکس نوشته
کامنت
comment