-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا دیدم ازین روزن عجب بستانسرای دلگشا دیدم!
2 گه از زور جوانیها و گه از ضعف پیریها ازین ده روزه عمر بی بقا دیدی چه ها دیدم؟!
3 ز پا هرجا فتادم، عجز من شد دستگیر من چه یاریها که در عالم ازین بیدست و پا دیدم
4 درین جزء زمان از کس ندیدم همرهی در کل بغیر اینکه گاهی دستگیری از حنا دیدم
5 ز هم خواهند این خلق خدا نشناس کام دل بسی جستم، همین درگاه حق را بی گدا دیدم!