جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

من از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1588

غزل 1588 ام از 6329 غزلیات

من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم

1 من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم آنک خم را ساخت هم او می شناسد خوی خم

2 کوزه‌ها محتاج خم و خم‌ها محتاج جو در میان خم چه باشد آنچ دارد جوی خم

3 مستیان بس پدید و خمشان را کس ندید عالمی زیر و زبر پیچان شده از بوی خم

4 گر نبودی بوی آن خم در دماغ خاص و عام پس به هر محفل چرا دارند گفت و گوی خم

5 بوی خمش خلق را در کوزه فقاع کرد شد هزاران ترک و رومی بنده و هندوی خم

6 جادوی بر خم نشیند می دواند شهر شهر جادوان را ریش خندی می کند جادوی خم

7 در سر خود پیچ ای دل مست و بیخود چون شراب همچنین می رو خراب از بوی خم تا روی خم

8 تا ببینی ناگهان مستی رمیده از جهان نزد خم ای جان عمم که منم خالوی خم

9 روی از آن سو کن کز این سو گفت و گو را راه نیست چون ز شش سو وارهیدی بازیابی سوی خم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم

شاعر شعر من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم چه کسی است ؟

شاعر شعر من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم چیست ؟

قالب شعر من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم غزل است

مضمون اصلی شعر من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر