هرگز دلم ملول نگشت از از اهلی شیرازی غزل 1216

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

هرگز دلم ملول نگشت از جفای او

1 هرگز دلم ملول نگشت از جفای او تا زنده ام خوشم چو بمیرم فدای او

2 آن گل نهاده در ره من صد هزار خار من خار راه رفته بمژگان برای او

3 از عمر بیوفای خودم در عجب که چون کرد اینوفا که کشته شدم در وفای او

4 ما را طواف کعبه چه حاجت که میکده صد کعبه در طواف در آرد صفای او

5 عالم خراب گنج زر و رند می پرست در عالمی که گنج زرست اژدهای او

6 دانی که مرغ دل همه در اضطراب چیست در اضطراب آنکه بمیرد بپای او

7 اهلی در آشنایی و یاری ز جور اوست بیگانه یی که کس نشود آشنای او

عکس نوشته
کامنت
comment