- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم در خانه گر می باشدم پیشش نهم با وی خورم
2 مستی که شد مهمان من جان منست و آن من تاج من و سلطان من تا برنشیند بر سرم
3 ای یار من وی خویش من مستی بیاور پیش من روزی که مستی کم کنم از عمر خویشش نشمرم
4 چون وقف کردستم پدر بر بادههای همچو زر در غیر ساقی ننگرم وز امر ساقی نگذرم
5 چند آزمایم خویش را وین جان عقل اندیش را روزی که مستم کشتیم روزی که عاقل لنگرم
6 کو خمر تن کو خمر جان کو آسمان کو ریسمان تو مست جام ابتری من مست حوض کوثرم
7 مستی بیاید قی کند مستی زمین را طی کند این خوار و زار اندر زمین وان آسمان بر محترم
8 گر مستی و روشن روان امشب مخسب ای ساربان خاموش کن خاموش کن زین باده نوش ای بوالکرم