مستم ز در خانهٔ خمار از خواجوی کرمانی غزل 469

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

مستم ز در خانهٔ خمار برآرید

1 مستم ز در خانهٔ خمار برآرید و آشفته و شوریده ببازار برآرید

2 چون سر انا الحق ز من سوخته شد فاش زنجیر کشانم بسردار برآرید

3 یا دادم از آن چرخ سیه روی بخواهید یا دودم ازین دلق سیه کار برآرید

4 چون نام من خسته باین کار برآمد گو در رخ من خنجر آنکار برآرید

5 ما را که درین حلقه سر از پای ندانیم پرگار صفت گرد در یار برآرید

6 گر رایت اسلام نگون می‌شود از ما آوازه ما در صف کفار برآرید

7 برمستی ما دست تعنت مفشانید وز هستی ما گرد بیکبار برآرید

8 امروز که از پیرمغان خرقه گرفتیم ما را ز در دیر به زنار برآرید

9 خواجو چو رخ جام بخونابه فرو شست نامش بقدح شوئی خمار برآرید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر