-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من ار چه هر شب از شبهای هجرش می کنم ناله ز آه من مبادا بر لبش آزار تبخانه
2 مرا از ناله خود صد خراش است و یکی راحت که می بشناسد آن سلطان سگان خویش را ناله
3 گذشت از حد درازی شبم ترسم که ناگاهان شود شبهای بی پایان در این یک روز صد ساله
4 ببینم در رخت گر ره بود در آتش و تیغم دوم ز انسان که گویی می روم بر سوسن و لاله
5 چه خوش جان دادنی باشد که من از تلخی مردن تو بخشی از لب خویش آخرش شربت در آن حاله
6 گرم چون خاک زیر پای توسن پی سپر سازی همت نگذارم و گردی شوم، آیم ز دنباله
7 فراقت کشت خسرو را که ترسیدی ز روز بد ملخ زد کشت دهقان را که می ترسید از ژاله