من ار چه هر شب از شبهای از امیرخسرو دهلوی غزل 1700

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

من ار چه هر شب از شبهای هجرش می کنم ناله

1 من ار چه هر شب از شبهای هجرش می کنم ناله ز آه من مبادا بر لبش آزار تبخانه

2 مرا از ناله خود صد خراش است و یکی راحت که می بشناسد آن سلطان سگان خویش را ناله

3 گذشت از حد درازی شبم ترسم که ناگاهان شود شبهای بی پایان در این یک روز صد ساله

4 ببینم در رخت گر ره بود در آتش و تیغم دوم ز انسان که گویی می روم بر سوسن و لاله

5 چه خوش جان دادنی باشد که من از تلخی مردن تو بخشی از لب خویش آخرش شربت در آن حاله

6 گرم چون خاک زیر پای توسن پی سپر سازی همت نگذارم و گردی شوم، آیم ز دنباله

7 فراقت کشت خسرو را که ترسیدی ز روز بد ملخ زد کشت دهقان را که می ترسید از ژاله

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر