- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم برد و بوی وفایی نداشت دلش راز غم آشنایی نداشت
2 تحمل بسی کرد گل در بهار ولی پیش رویش بقایی نداشت
3 زهی جان به جانان سپرده، دریغ که در خورد همت صلایی نداشت
4 صبوری برون شد ضروری ز من که در سینه تنگ جایی نداشت
5 کنون شیشه را بر طبیب آورم که زاهد قبول دعایی نداشت
6 فلک عاشقی را چو بر من گماشت جز این در خزینه بلایی نداشت
7 چه بینم به بیهوده در باغ دهر؟ که هرگز نسیم وفایی نداشت
8 فراهم نشد ریش عشق کهن که پیکان خوبان خطایی نداشت
9 به زنجیر او، خسروا، دل مبند که سلطان نظر بر گدایی نداشت