- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیابد نوازشی هم از آن یار دلنواز نیاید
2 تمام عرصه عالم سپاه فتنه بگیرد اگر ز عارض یارم خط جواز نیاید
3 درید پرده، فرو ریخت راز دل بر صحرا ز پرده ای که چنین شد حجاب راز نیاید
4 بتا به ناز بکشتی هزار صاحب دل را کسی به پیش تو میرد که گاه ناز نیاید
5 چو خاک پای تو گشتم بگو که در ته پایت به خاک روفتن آن گیسوی دراز نیاید
6 گرم بگویی «بوسه بزن بر آن لب شیرین » مرا ز غایت شادی دهن فراز نیاید
7 اگر به باغ رسد قامت بلند تو روزی عجب بود که اگر سرو در نماز نیاید
8 دهند پند که بازآ، من آن مجال ندارم که هر که رفت به کویت به خانه باز نیاید
9 جهان بسوخت حدیث نیازمندی خسرو خنک بود سخنی کز سر نیاز نیاید