- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم ز دست تو خون شد، ندانم این به که گویم؟ علاج خود ز که سازم، دوای دل ز که جویم؟
2 بریخت اشک من آن را که پاره گشت دروغم برفت آب من آن را که رخنه گشت سبویم
3 از این دو دیده پر آب من که ریخته بادا چه آب ریختگی ها که آمده ست به رویم
4 رهی به کوی تو جویم که گویمت سخن خود تو سوی خود ندهی ره، ندانم این به که گویم؟
5 تویی چو چشمه آب حیات و من به تو تشنه نخورده شربتی، آخر چگونه دست بشویم؟
6 میار طره فراهم، فرو گذار که بر من کند هر آنچه بیاید، چو می بیاید از اویم
7 تن چو موی مرا بگسل و بسوز در آتش که پی گسست در آمد غمت به شخص چو مویم
8 تبسمی که تو آنجا نه دلبری، گل باغی نوازشی که من اینجا، نه خسروم، سگ کویم