- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیچاره دلم که نرگس مستش صد توبه به یک کرشمه بشکستش
2 از شوق رخش چو مست شد چشمش از من چه عجب اگر شوم مستش
3 دستآویزی شگرف میبینم هفتاد و دو فرقه را خم شستش
4 خورشید که دست برد در خوبی نتواند ریخت آب بر دستش
5 چون ماه که رخش حسن میتازد صد غاشیهکش به دلبری هسش
6 صد جان باید به هر دمم تا من بر فرق کنم نثار پیوستش
7 جانا دل من که مرغ دام توست از دام تو دست کی دهد جستش
8 عقلی که گرهگشای خلق آمد سودای رخ تو رخت بربستش
9 عطار به تحفه گر فرستد جان فریاد همی کند که مفرستش