- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا بود عشق تو بود من عاشق تو بودم من عاشق قدیمم کی بود تا نبودم
2 گم گشته بودم از خود در گوشهٔ خرابات عشقت دلیلم آمد راهی به خود نمودم
3 از عشق چشم مستت جام شراب خوردم دستار عقل سرکش عشقت ز سر ربودم
4 کردم ز اشک ساغر این خرقه شست و شوئی گر زاهدی و تقوی کاری نمی گشودم
5 در دیده های خوبان حسن رخ تو دیدم وز گفتهٔ لطیفان آواز تو شنودم
6 از دیر و کعبه ما را کاری نمی گشاید این هر دو آزموده بسیار آزمودم
7 سید به جز خیالت نقشی دگر ندیده تا رنگ زنگ هستی از آئینه زدودم