-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من عاشق آن رخ چو ماهم گو زار مکش که بی گناهم
2 تاراج غمت شدم که فتنه زد در شب گیسوی تو راهم
3 از شعله بسی گریخت پشمم هم داد ازین نمد کلاهم
4 در زیستنم نماند امید ور ماند ترا حیات خواهم
5 بر من نفسی بخند تا بوک صبحی دمد از شب سیاهم
6 پخته نشدم ز عشق هر چند جان سوخته شد ز دود آهم
7 گفتی که «گهی نداشت خسرو آن صبر که بود چند گاهم »