من عاشق آن رخ چو ماهم از امیرخسرو دهلوی غزل 1305

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

من عاشق آن رخ چو ماهم

1 من عاشق آن رخ چو ماهم گو زار مکش که بی گناهم

2 تاراج غمت شدم که فتنه زد در شب گیسوی تو راهم

3 از شعله بسی گریخت پشمم هم داد ازین نمد کلاهم

4 در زیستنم نماند امید ور ماند ترا حیات خواهم

5 بر من نفسی بخند تا بوک صبحی دمد از شب سیاهم

6 پخته نشدم ز عشق هر چند جان سوخته شد ز دود آهم

7 گفتی که «گهی نداشت خسرو آن صبر که بود چند گاهم »

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر