-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشق آن گلعذارم چون کنم همچو زلفش بیقرارم چون کنم
2 مبتلای درد بی درمان شدم خستهٔ زار و نزارم چون کنم
3 روز و شب مستانه می نالم به سوز چارهٔ دیگر ندارم چون کنم
4 من چو مجنونم ز لیلی مانده دور می ندانم در چه کارم چون کنم
5 چون کنم درمان درد بی دوا دردمند و دلفگارم چون کنم
6 با غم عشقش که شادی من است روزگاری می گذارم چون کنم
7 نعمت الله را همی جویم به جان تا دمی با او برآرم چون کنم