عاشق آن گلعذارم از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1122

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

عاشق آن گلعذارم چون کنم

1 عاشق آن گلعذارم چون کنم همچو زلفش بیقرارم چون کنم

2 مبتلای درد بی درمان شدم خستهٔ زار و نزارم چون کنم

3 روز و شب مستانه می نالم به سوز چارهٔ دیگر ندارم چون کنم

4 من چو مجنونم ز لیلی مانده دور می ندانم در چه کارم چون کنم

5 چون کنم درمان درد بی دوا دردمند و دلفگارم چون کنم

6 با غم عشقش که شادی من است روزگاری می گذارم چون کنم

7 نعمت الله را همی جویم به جان تا دمی با او برآرم چون کنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر