منم که عاشق دیدار از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1096

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

منم که عاشق دیدار یار خود باشم

1 منم که عاشق دیدار یار خود باشم منم که والهٔ زلف نگار خود باشم

2 منم که سیدم و بندهٔ خداوندم منم که دانه و دام شکار خود باشم

3 منم چو پرده و جانم امیر پرده نشین منم که میر خود و پرده دار خود باشم

4 به هر کنار که باشم از این میان به یقین چو نیک بنگرم اندر کنار خود باشم

5 به گرد کوه و بیابان دگر نخواهم گشت به کنج دل روم و یار غار خود باشم

6 چرا جفا کشم از هر کسی درین غربت به شهر خود روم و شهریار خود باشم

7 به غیر عشق مرا نیست کاری و باری از آن مدام پی کار و بار خود باشم

8 از آنکه عاشق و معشوق نعمةاللهم به گرد کار خود و کردگار خود باشم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر