من با نگاه عجز و، تو دل سخت از واعظ قزوینی غزل 458

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز سنگ

1 من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز سنگ هرگز نبسته طرف خدنگ نظر ز سنگ

2 سازی اگر حجاب خود آیینه را، بجاست دارد ضرور باغ جمال تو در ز سنگ

3 از شوق خاک بوسی نعل سمند تو با سر برون دوند گروه شرر ز سنگ

4 از بهر سیب آن ذقن، از خلق دیده ام ظلمی که شاخ دیده برای ثمر ز سنگ

5 از تیغ موج حادثه آبگون سپهر بر سر کشیده اند شررها سپر ز سنگ

6 نرمی بخلق، سخت پناهی است خلق را هرگز ندیده پنبه چو مینا ضرر ز سنگ

7 نازک چو شیشه چون نشود دل ترا؟ که هست خو گرم تر ز آتش و، دل سخت تر ز سنگ!

8 لطف از کسان بجوی و، شرارت ز ناکسان آب از گهر طلب کن و، آتش ببر ز سنگ

9 واعظ مخواه پاکی گوهر ز بدگهر هرگز کسی نخواسته آب گهر ز سنگ

عکس نوشته
کامنت
comment