-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم
2 قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
3 سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت به خدا بیرخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم
4 ز جلال تو جلیلم ز دلال تو دلیلم که من از نسل خلیلم که در این آتش تیزم
5 بده آن آب ز کوزه که نه عشقی است دوروزه چو نماز است و چو روزه غم تو واجب و ملزم
6 به خدا شاخ درختی که ندارد ز تو بختی اگرش آب دهد یم شود او کنده هیزم
7 بپر ای دل سوی بالا به پر و قوت مولا که در آن صدر معلا چو تویی نیست ملازم
8 همگان وقت بلاها بستایند خدا را تو شب و روز مهیا چو فلک جازم و حازم
9 صفت مفخر تبریز نگویم به تمامت چه کنم رشک نخواهد که من آن غالیه بیزم