مدام آن نرگس سرمست را از خواجوی کرمانی غزل 668

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

مدام آن نرگس سرمست را در خواب می‌بینم

1 مدام آن نرگس سرمست را در خواب می‌بینم عجب مستیست کش پیوسته در محراب می‌بینم

2 اگر خط سیه کارش غباری دارد از عنبر چرا آن زلف عنبربیز را در تاب می‌بینم

3 اگر چه واضع خطست این مقلهٔ چشمم ولیکن پیش یاقوتت ز شرمش آب می‌بینم

4 دلم همچون کبوتر در هوا پرواز می‌گیرد چو تاب و پیچ آن گیسوی چون مضراب می‌بینم

5 نسیم خلد یا بوی وصال یار می‌یابم بهشت عدن یا منزلگه احباب می‌بینم

6 مرا گویند کز عناب خون ساکن شود لیکن من این سیلاب خون زان لعل چون عناب می‌بینم

7 برین در پای برجا باش اگر دستت دهد خواجو که من کلی فتح خویش در این باب می‌بینم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر