- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شنیدم که فرزانهای حق پرست گریبان گرفتش یکی رند مست
2 از آن تیره دل مرد صافی درون قفا خورد و سر بر نکرد از سکون
3 یکی گفتش آخر نه مردی تو نیز؟ تحمل دریغ است از این بی تمیز
4 شنید این سخن مرد پاکیزه خوی بدو گفت از این نوع با من مگوی
5 درد مست نادان گریبان مرد که با شیر جنگی سگالد نبرد
6 ز هشیار عاقل نزیبد که دست زند در گریبان نادان مست
7 هنرور چنین زندگانی کند جفا بیند و مهربانی کند