1 آن شنیدم که در این روز یکی روبه زفت خسته از تیر جگر دوز تو ایشاه شده
2 روبه، آنقدر، ندارد که شکار تو شود شیر نر بوده بنخجیر تو روباه شده
1 چو زد تکیه بر تخت سلطان دانش به فرهنگ شد بسته پیمان دانش
2 ز شرق هنر تافت خورشید دولت برآمد در حکمت از کان دانش
1 مرا سیر سپهر از روز اول ز آرام و سکون دارد معطل
2 رساند گه ز پایان سوی بالا کشاند گه ز اعلا سوی اسفل
1 روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست کایة الله علی دائرة الامکانست
2 کاشف وحی و گشاینده تاویل که خود سر تنزیل نبی ترجمه فرقانست