آن شنیدم چو از ادیب الممالک فراهانی مقطع 17

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

آن شنیدم چو ابوالقاسم مستکفی را

1 آن شنیدم چو ابوالقاسم مستکفی را از پس متقی اقبال فرا برد به تخت

2 قائد جیشش امیرالامراء توزون را گشت در تن رگ جان سست ز بیماری سخت

3 چاره اش کرد هلال بن براهیم طبیب تا که به گشت و بر او داد زر و گوهر و رخت

4 پیر فرزانه ازین جود چنان غمگین بود که همی گفتی کوبند به مغزش یک لخت

5 پسرش گفت چرا ترش و زبونی گفتا زانکه من معتقد عقلم نه پیرو بخت

6 آنکه از جهل وعمی کاشت درختی در باغ روز از جهل و عمی برکند از باغ درخت

7 خانه ای را که ز فرهنگ در او نیست چراغ خیز و مردانه از آن خانه به هامون کش رخت

عکس نوشته
کامنت
comment