1 گله ها دارم و نگویم از آنک عشق را مهر بر دهن باشد
2 عاشقان را چو کرم ابریشم جامه هم گور و هم کفن باشد
3 عاشقی کز بلا بیندیشد عاشق جان خویشتن باشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نماز شام، چو پنهان شد آتش اندر آب سپهر چهره بپوشید زیر پر غراب
2 چو بر کشید سر از باختر علامت شب فرو کشید عَلَمدار آفتاب طناب
1 سیرم ازخوان سیه کاسه گردون، هر چند قرص مهر و مهم آرایش خوان می بینم
2 آن چنان خسته ام از دست خسیسان کامروز مرهم از خستن شمشیر و سنان می بینم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به