1 خونی ز چشمم می رود، در انتظار کیست این؟ تیری به جانم می نهد، از خارخار کیست این؟
2 دل کز بتان بوالهوس آورده بودم باز پس باری دگر دزدیده کس، بنگر که کار کیست این؟
3 هر دم به خاکی منزلم، هر دم غباری حاصلم ای خاک بر فرق دلم، آخر غبار کیست این؟
4 گویند اگر آن خوش پسر آید، چه آری در نظر در چشم من چندین گهر بهر نثار کیست این؟
5 اینک رسید آن کینه کش، جان در رکابش سینه وش برکشتم دل کرده خوش، مردم شکار کیست این؟
6 گلگون انار انگیخته، گیسو کمند آویخته دل خسته و خون ریخته، چابک سوار کیست این؟
7 بسته میانی در کمر چون ریسمانی و گهر باری مرا نآمد ببر، تا در کنار کیست این؟
8 بر خسرو بیدل ز کین، اسپ جفا را کرده زین گر ریزدش خون در زمین، در زینهار کیست این؟