- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غم بسی دارم چه جای صد غم است زانکه هر موییم در صد ماتم است
2 غم نباشد کانچه پیشان است و پس کم ز کم نبود نصیبم زان کم است
3 عالمی است اشراق نور آفتاب کور را زانچه اگر صد عالم است
4 عالمی در دست بر جانم ولی چون ازوست این درد جانم خرم است
5 درد زخم او کشیدن خوش بود گر پس از صد زخم او یک مرهم است
6 گر بسی عمرم بود تا جان بود آن من گر هست عمری یک دم است
7 گر کسی را آن دم اینجا دست داد او خلیفهزادهای از آدم است
8 ور کسی زان دم ندارد آگهی مرده دل زاد است اگر از مریم است
9 بی خیال و صورت وهم و قیاس چیست آن دم، شیر و روغن درهم است
10 نی که دایم روغن است و شیر نه زانکه گر شیر است بس نامحرم است
11 گر فرید این جایگه با خویش نیست آن دمش در پردهٔ جان همدم است