خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

گرفتمت که بگیرم عنان از خواجوی کرمانی غزل 859

غزل 859 ام از 1143 غزلیات

گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی

1 گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی کجا روم که فرس بر من شکسته نتازی

2 تو شاهبازی و دانم که تیهوان نتوانند که در نشیمن عنقا کنند دعوی بازی

3 شبان تیره بسی برده‌ام بخر و روزی شبی چو زلف سیاهت ندیده‌ام بدرازی

4 ضرورتست که پیشت چو شمع سوزم و سازم گرم چو شمع بسوزی ورم چو عود بسازی

5 مرا بضرب تو چون چنگ سرخوشست ولیکن تو دانی ار بزنی حاکمی و گر بنوازی

6 بدوستی که چو دل قلب و نادرست نیایم گرم در آتش سوزنده همچو زر بگدازی

7 بخون بشوی مرا چون قتیل تیغ تو گشتم که در شریعت عشقت شهید باشم و غازی

8 چو روشنست که نور بقا ثبات ندارد به ناز خویش و نیاز من شکسته چه نازی

9 فدای جان تو خواجو اگر قتیل تو گردد ولی بقتل وی آن به که دست خویش نیازی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی

شاعر شعر گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی چه کسی است ؟

شاعر شعر گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی خواجوی کرمانی می باشد.

شعر گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی چیست ؟

قالب شعر گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی غزل است

مضمون اصلی شعر گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر