- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست شدم تا به خرابات دوش نعرهزنان رقصکنان دردنوش
2 جوش دلم چون به سر خم رسید زآتشِ جوشش دلم آمد به جوش
3 پیر خرابات چو بانگم شنید گفت درآی ای پسر خرقهپوش
4 گفتمش ای پیر چه دانی مرا گفت ز خود هیچ مگو شو خموش
5 مذهب رندان خرابات گیر خرقه و سجاده بیفکن ز دوش
6 کم زن و قلاش و قلندر بباش در صف اوباش برآور خروش
7 صافی زهاد به خواری بریز دردی عشاق به شادی بنوش
8 صورت تشبیه برون بر ز چشم پنبهٔ پندار برآور ز گوش
9 تو تو نهای چند نشینی به خود پردهٔ تو بردر و با خود بکوش
10 قعر دلت عالم بیمنتهاست رخت سوی عالم دل بر بهوش
11 گوهر عطار به صد جان بخر چند بود پیش تو گوهر فروش