در دلم افتاد آتش ساقیا از عطار نیشابوری غزل 9

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

در دلم افتاد آتش ساقیا

1 در دلم افتاد آتش ساقیا ساقیا آخر کجائی هین بیا

2 هین بیا کز آرزوی روی تو بر سر آتش بماندم ساقیا

3 بر گیاه نفس بند آب حیات چند دارم نفس را همچون گیا

4 چون سگ نفسم نمکساری بیافت پاک شد تا همچو جان شد پر ضیا

5 نفس رفت و جان نماند و دل بسوخت ذره‌ای نه روی ماند و نه ریا

6 نفس ما هم رنگ جان شد گوییا نفس چون مس بود و جان چون کیمیا

7 زان بمیرانند ما را تا کنند خاک ما در چشم انجم توتیا

8 روز روز ماست می در جام ریز می می‌جان جام جام‌اولیا

9 آسیا پر خون بران از خون چشم چند گردی گرد خون چون آسیا

10 خویشتن ایثار کن عطار وار چند گوئی لا علی و لا لیا

عکس نوشته
کامنت
comment