- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم زان شوخ جفا دیدم، هر چند وفا کردم
2 یارب، چه شد آن پر فن، دل را که ستد از من من هوش که را دادم، من صبر کجا کردم؟
3 مطرب غزلی تر زد، درد کهنم نو شد معذور بدم، جانا، گر جامه قبا کردم
4 یک چند ز هر سودا باز آمده بود این دل ناگاه ترا دیدم، بر خویش بلا کردم
5 دی روی نکویت را اندک ترکی دیدم لیک از پی چشم بد بسیار دعا کردم
6 گفتم که «مگر چندی ایمن زیم از غمها» دل دور نشد از تو، هر چند جدا کردم
7 بر هر صنمی رفتم، در هر پسری دیدم ننشست کسی در دل چندانش که جا کردم
8 تا بار دگر خسرو دل بر پسران ننهد در کشمکش عشقت نیکوش سزا کردم