دلم که سوخت ز عشقش از امیرخسرو دهلوی غزل 1597

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن

1 دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن غبار کز تو رسد نور دیدگان من است آن

2 مسوز جان دگر عاشقان بدان غم خود که من ز رشک بمردم که حق جان من است آن

3 جفاست ز آن تو می کن، بمیر گو چو رهی صد وفا مکن که نه ز آن تو آن، از آن من است آن

4 بر آستانت که حالی ز خون دیده نوشتم بخوان که درد فزاید که داستان من است آن

5 به خاک کوی تو مردم که خواستم به دعا من تو نام اجل نهی و عمر جاودان من است آن

6 شد ار چه خار مغیلان ز هجر بستر خاکم چو یاد می دهدم از تو، پرنیان من است آن

7 اگر چه گوشه غم ناخوش است بر همه، لیکن چو در خیال توام باغ و بوستان من است آن

8 گر ای صبا، روی آنجا به جان دعاش بگویی ز من ولیک، نگویی که از زبان من است آن

9 شود به راه تو خسرو چو خاک تا بنشانی غبار پا چو ندانی که استخوان من است آن

عکس نوشته
کامنت
comment