- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن غبار کز تو رسد نور دیدگان من است آن
2 مسوز جان دگر عاشقان بدان غم خود که من ز رشک بمردم که حق جان من است آن
3 جفاست ز آن تو می کن، بمیر گو چو رهی صد وفا مکن که نه ز آن تو آن، از آن من است آن
4 بر آستانت که حالی ز خون دیده نوشتم بخوان که درد فزاید که داستان من است آن
5 به خاک کوی تو مردم که خواستم به دعا من تو نام اجل نهی و عمر جاودان من است آن
6 شد ار چه خار مغیلان ز هجر بستر خاکم چو یاد می دهدم از تو، پرنیان من است آن
7 اگر چه گوشه غم ناخوش است بر همه، لیکن چو در خیال توام باغ و بوستان من است آن
8 گر ای صبا، روی آنجا به جان دعاش بگویی ز من ولیک، نگویی که از زبان من است آن
9 شود به راه تو خسرو چو خاک تا بنشانی غبار پا چو ندانی که استخوان من است آن