عیبم مکن که عقل تو از کف از اهلی شیرازی غزل 808

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد

1 عیبم مکن که عقل تو از کف زمام داد بس جان که دل به پختن سودای خام داد

2 نشنیده یی که عشق عنان مراد دل از دست شه ربود و بدست غلام داد

3 دانی سر نیاز مرا خاک ره که کرد آنکس که سر و ناز بتانرا خرام داد

4 هشیار تا بصبح قیامت کجا شود مستی که دل بشاهد و ساقی و جام داد

5 صوفی چو دید نگس سرمست یار ما یکباره ترک تقوی و ناموس و نام داد

6 اهلی مجوی کام که این چرخ کج نهاد در کام اژدها کشد آنرا که کام داد

7 اهلی نظرش جانب آن ترک ختایی است چشم کرم از مردم شیراز ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment