-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من پای همی ز سر نمیدانم او را دانم دگر نمیدانم
2 چندان می عشق یار نوشیدم کز میکده ره بدر نمیدانم
3 جایی که من اوفتادهام آنجا از هیچ وجود اثر نمیدانم
4 گر صد ازل و ابد به سر آید از موضع خود گذر نمیدانم
5 جز بی جهتی نشان نمییابم جز بی صفتی خبر نمیدانم
6 مرغی عجبم زبس که پریدم گم گشتم و بال و پر نمیدانم
7 این حال چو هیچکس نمیداند من معذورم اگر نمیدانم
8 بگرفت دلم ز دانم و دانم تا کی دانم مگر نمیدانم
9 چون قاعدهٔ وجود بر هیچ است یک قاعده معتبر نمیدانم
10 جنبش ز هزار گونه میبینم یک جنبش جانور نمیدانم
11 آن چیست که خلق ازوست جنبنده کو علم چو این قدر نمیدانم
12 با خلق مرا چکار چون خود را گم کردم و پا و سر نمیدانم
13 با آنکه فرید پست گشت این جا زین پست بلندتر نمیدانم