مایه حسن ندارم که از شهریار گزیدهٔ غزلیات 123

مایه حسن ندارم که به بازار من آیی

1 مایه حسن ندارم که به بازار من آیی جان‌فروش سر راهم که خریدار من آیی

2 ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش تا به دام غزل افتی و گرفتار من آیی

3 گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آیی

4 سپر صلح و صفا دارم و شمشیر محبت با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آیی

5 صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن به کمند تو فتادم که نگهدار من آیی

6 نسخه شعر تر آرم به شفاخانه لعلت که به یک خنده دوای دل بیمار من آیی

7 روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار به امیدی که تو هم شمع شب تار من آیی

8 گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک که تو ای طوطی خوش‌لهجه شکر خوار من آیی

9 گفت اگر لب بگشایم تو بدان طبع گهربار شهریارا خجل از لعل شکربار من آیی

عکس نوشته
کامنت
comment