-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ندارم شکوهای از عشق، در دل آتشی دارم که من از پرتو این آتش است ار تابشی دارم
2 مبادا ای طبیب، اندر علاج من بیندیشی که من حال خوشی، در سایه این ناخوشی دارم
3 بلی عشق است کآسایش رباید، از جهان لیکن من اندر عین بیآسایشی، آسایشی دارم
4 نکردم پر ز آلایش، چو اسلاف، این سخن اما بسی آسایش اندر آن، ز بی آلایشی دارم
5 نیم چون عصر ماضی، عارف از موهوماندیشی به خورد عصر حاضر، شکرلله دانشی دارم