از تو کارم همچو زر بایست از عطار نیشابوری غزل 109

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

از تو کارم همچو زر بایست نیست

1 از تو کارم همچو زر بایست نیست وز وصال تو خبر بایست نیست

2 تا کی آخر از فراقت کار من با وصالت به بتر بایست نیست

3 تا بگریم در فراقت زار زار عالمی خون جگر بایست نیست

4 چون بدادم دل به تو بر یک نظر در منت به زین نظر بایست نیست

5 چون شکر داری بسی با عاشقان یک سخن همچون شکر بایست نیست

6 من ز سر تا پای فقر و فاقه‌ام من تو را خود هیچ در بایست نیست

7 چون درآیی از درم بهر نثار عالمی پر گنج زر بایست نیست

8 چون بدیدم دلشده عطار را بر کف پای تو سر بایست نیست

عکس نوشته
کامنت
comment