بت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1617

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم

1 بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم تویی آرام دل من مبر ای دوست قرارم

2 ز جفای تو حزینم جز عشقت نگزینم هوسی نیست جز اینم جز از این کار ندارم

3 تو به رخسار چو ماهی چه لطیفی و چه شاهی تو مرا پشت و پناهی ز تو آراسته کارم

4 جز عشقت نپذیرم جز زلف تو نگیرم که در این عهد چو تیرم که بر این چنگ چو تارم

5 تن ما را همه جان کن همه را گوهر کان کن ز طرب چشمه روان کن به سوی باغ و بهارم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر