آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم از اهلی شیرازی غزل 974

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم

1 آنم که دل بعالم پرغم نمیدهم یکدم فراغ دل به دو عالم نمیدهم

2 گر شاه عیب رندی من کرد حاکم است باری منش بسلطنت جم نمیدهم

3 هرگز بکس نزاع ندارم بعلم و عقل بیهوده زحمت کس و خود هم نمیدهم

4 کوته نظر فروخت بزر حسن عاقبت من یوسف عزیز بدرهم نمیدهم

5 اهلی غم حبیب که جان تازه داردم تا زنده ام به عیسی مریم نمیدهم

6 با شیر زدم پنجه بعشق تو و امروز در پای سگان تو بخون جگر افتم

7 تا چند نشینم بدر صومعه اهلی برخیزم و با مطرب و معشوقه در افتم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر