-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف و رخت از شام و سحر باز ندانم خال و لبت از مشک و شکر باز ندانم
2 از فرقت رویت ز دل پر شرر خویش آهی که برآرم ز شرر باز ندانم
3 روی تو که هرگز ز خیالم نشود دور از بس که بگریم به نظر باز ندانم
4 گویی که مرا باز ندانی چو ببینی شاید چو نمیبینمت ار باز ندانم
5 اشکم که همی از دم سردم چو جگر بست بر چهرهٔ زردم ز جگر باز ندانم
6 با پشت دوتا از غم روی تو چنانم کز دست غمت پای ز سر باز ندانم
7 زانگاه که عطار تو را تنگ شکر خواند در وصف تو شعرم ز شکر باز ندانم