من سرو ندیدم که به بالای از امیرخسرو دهلوی غزل 528

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

من سرو ندیدم که به بالای تو ماند

1 من سرو ندیدم که به بالای تو ماند بالای تو سروی ست که گل می شکفاند

2 بگذار که این عاشق دلسوخته بی تو یک لحظه نماند که به یک جای نماند

3 ترسم که به کام دل دشمن بنشینم با آنکه فلک با تو به کامم بنشاند

4 فریاد که از تشنگیم جان به لب آمد کس نیست که آبی به لب تشنه رساند

5 فریاد که بیداد ز حد بردی و از تو فریادرسی نیست که دادم بستاند

6 دیوانه در سلسله، گر بوی تو یابد دیوانه شود، سلسله در هم گسلاند

7 وقت است که بیدار شود دیده بختم وز چنگ غم و درد و عذابم برهاند

8 آسان شود این مشکل درویش تو امشب کاحوال جهان جمله به یک حال نماند

9 ما بنده خسرو که به سختی بنهد دل هم عاقبتش بخت به مقصود رساند

عکس نوشته
کامنت
comment