-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم ز افسونهاش مجنونم ز افسانهاش سرمستم
2 بتان بس دیدهام جانا ولیکن نی چنین زیبا تویی پیوندم و خویشم کنون در خویش درجستم
3 همه شب از پریشانی چنان بودم که می دانی ولیک این دم ز حیرانی کریما از دگر دستم
4 از این حالت که دل دارد بگیر و برجهان او را که من خاکی ز سعی تو ز روی خاک برجستم