- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بحز از کمر ندیدم سر موئی از میانت بجز از سخن نشانی نشنیدم از دهانت
2 تو چه معنی که هرگز نرسیدهام بکنهت تو چه آیتی که هرگز نشنیدهام بیانت
3 تو کدام شاهبازی که ندانمت نشیمن چه کنم که مرغ فکرت نرسد بشیانت
4 اگرم هزار جان هست فدای خاک پایت که اگر دلت نجویم ندهد دلم بجانت
5 چه بود گرم بپرسش قدمی نهی ولیکن تو که ناتوان نبودی چه خبر ز ناتوانت
6 چو کسی نمیتواند که ببوسد آستینت برویم و رخت هستی ببریم از آستانت
7 چه گلی که بلبلی را نبود مجال با تو که دمی برآرد از دل ز نهیب باغبانت
8 چه شود که بینوائی که زند دم از هوایت دل خسته زنده دارد بنسیم بوستانت
9 بچه رو کناره گیری ز میان ما که خواجو چو کمر شدست راضی بکناری از میانت