ندانم تا چه کارم اوفتادست از عطار نیشابوری غزل 50

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ندانم تا چه کارم اوفتادست

1 ندانم تا چه کارم اوفتادست که جانی بی قرارم اوفتادست

2 چنان کاری که آن کس را نیفتاد به یک ساعت هزارم اوفتادست

3 همان آتش که در حلاج افتاد همان در روزگارم اوفتادست

4 دلم را اختیاری می‌نبینم خلل در اختیارم اوفتادست

5 مگر با حلقه‌های زلف معشوق شماری بی‌شمارم اوفتادست

6 مگر در عشق او نادیده رویش دلی پر انتظارم اوفتادست

7 شبی بوی می او ناشنوده نصیب از وی خمارم اوفتادست

8 هزاران شب چو شمعی غرقه در اشک سر خود در کنارم اوفتادست

9 هزاران روز بس تنها و بی کس مصیبت‌های زارم اوفتادست

10 اگر تر دامن افتادم عجب نیست که چشمی اشکبارم اوفتادست

11 کجا مردی است در عالم که او را نظر بر کار و بارم اوفتادست

12 نیفتاد آنچه از عطار افتاد که تا او هست کارم اوفتادست

عکس نوشته
کامنت
comment