1 از جان که نداشت هیچ سودم، تو بهی در دل که فرو گذاشت زودم، تو بهی
2 از دیده که نقش تو نمودم تو بهی دیدم همه را و آزمودم تو بهی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 عرض داد از چابکی خورشید شمعی پیرهن در جلال آسمان بر مهد اطفال چمن
2 ابر دریا باری از الماس هندی چاک زد بی گناهی تا بدامان جیب پاکان عدن
1 نمی توان بسر سرّ روزگار رسید که خانه بسته در است و نظر شکسته کلید
2 سپید گشت چو چشم شکوفه چشم امل که در بهار فراغت گلی شکفته ندید
1 کار دو گیتی بکام صدر اجل باد جایگه دشمنانش صدر، اجل باد
2 کعبه آمال حرز دولت و دین آنک با شرف او زحل وضیع محل باد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **