- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا چو شبنم از آن مایه حیات کم است که آفتاب مرا با من التفات کم است
2 چرا چو آب حیات از لبم نبخشی جان مگر دهان تو از چشمه حیات کم است
3 زکوه میوه خوبی چو جستم از دهنت لب تو گفت که این میوه را زکوه کم است
4 بخنده شکر لعلت نبات را بشکست بدین حلاوت لب کوزه نبات کم است
5 بحسن و خلق و وفا چون تو آدمی نبود نه آدمی که ملک هم بدین صفات کم است
6 خلاصی من پیر از غم جوانان نیست ز دام عشق نکویان ره نجات کم است
7 ثبات مهر چه جویی ز گلرخان اهلی برو که نوگل این باغ را ثبات کم است